سید جلال دهقانی فیروزآبادی؛ حسین سلیمی؛ محمدحسین منادی زاده
چکیده
بررسی سیر تحول روابط میان هند و آمریکا بیانگر روابط پر فراز و نشیب میان آنهاست. بااینحال از دهه 1990 به دنبال تحولات اقتصاد جهانی و اتخاذ سیاست اقتصادی بازارمحور، هند در مسیر بازسازی روابط خود با ایالاتمتحده گام برداشت. بعلاوه سیاست توسعه روابط اقتصادی با کشورهای نوظهور در دوره کلینتون، راه را برای جهتگیری مجدد ایالاتمتحده ...
بیشتر
بررسی سیر تحول روابط میان هند و آمریکا بیانگر روابط پر فراز و نشیب میان آنهاست. بااینحال از دهه 1990 به دنبال تحولات اقتصاد جهانی و اتخاذ سیاست اقتصادی بازارمحور، هند در مسیر بازسازی روابط خود با ایالاتمتحده گام برداشت. بعلاوه سیاست توسعه روابط اقتصادی با کشورهای نوظهور در دوره کلینتون، راه را برای جهتگیری مجدد ایالاتمتحده در برداشتهای خود نسبت به هند هموار نمود. با وجود ملاحظات سیاسی و استراتژیک دولت بوش و پیشرفتهای بعدی در روابط دوجانبه، هرگونه چشمانداز بلندمدت همکاری میان ایالاتمتحده و هند، لزوماً باید اهداف اقتصادی و استراتژیک را در نظر بگیرد. بر این اساس در مقاله حاضر سعی شده تا با استفاده از روش کیفی رابطه میان همگرایی اقتصادی و منطق استراتژیک که نهتنها موجب افزایش شکوفایی اقتصادی، بلکه بهرهمندی اهداف استراتژیک دو کشور شده، مورد تجزیهوتحلیل قرار گیرد. لذا در مقابل این سؤال که تحولات اقتصادی در عرصه جهانی، چه تأثیری بر مناسبات هند و ایالاتمتحده داشتهاند؟ میتوان این فرضیه را مطرح ساخت که تحولات اقتصادی و بازارهای جهانی موجب وابستگی متقابل و نزدیکی هند و ایالاتمتحده و درنتیجه افزایش انعطافپذیری آنها در عین اهمیت یافتن صفبندیها برای دستیابی به اهداف استراتژیک شده است. یافتههای مقاله نشان میدهند که نیاز ایالاتمتحده به شرکای بینالمللی در ایجاد اتحادهای حمایتی، و تلاش هند برای کسب خودمختاری استراتژیک از طریق همکاری با ایالاتمتحده و همزمان مصونسازی این تجدید ساختار از طریق روابط نزدیک با دیگر کشورها، به معنای افزایش وابستگی متقابل و گسترش بیسابقه روابط هند و آمریکا است.